هومیوپاتی یک شبه علم است
پای شبه علم و خرافات؛ سالهاست که به قلمرو علوم مختلف باز شده و نه فیزیک از آسیب آن در امان مانده نه زیست شناسی و شیمی. اما خطرناک ترین جایی که شبه علم می تواند به آن وارد شود مساله طب؛ درمان و پزشکی است. موضوعی که مستقیما با سلامت جامعه در ارتباط است و شوخی بردار نیست. باورهای شبه علمی در فیزیک اگرچه که افکار عمومی را مسموم می کند و با توضیحات مغشوش و نادرست ؛ سنگ در پیش پای علم و روش علمی و فهم درست از مفاهیم علمی می اندازد اما هرگز به اندازه دخالت خرافات و شبه علم در پزشکی خطرناک و آسیب زا نیست. باور به تائوی فیزیک یا اینکه فیزیک کوانتومی همان عرفان هندی یا تبتی است اگر چه بی پشتوانه و غیرقابل قبول است؛ اما به سختی می توان تصور کرد که این باور غلط شبه علمی بتواند جان و سلامت افراد را به خطر بیندازد.
دخالت شبه علم در پزشکی معمولا شامل مواردی نظیر هومیوپاتی و طب مزاجی Humoral Medicine و انرژی درمانی است. این مساله در ایران نیز طی سالهای گذشته به بحث ها و چالش های بسیاری دامن زده که همچنان در جریان است.
یکی از بهترین و دقیق ترین تحلیل های این حوزه؛ استدلال ها و توضیحات آقای دکتر کیارش آرامش متخصص پزشکی اجتماعی و دانشیار مرکز تحقیقات اخلاق و تاریخ پزشکی بوده که تمامی زوایای پیدا و پنهان خطرات شبه علم و خرافات در پزشکی را موشکافانه بررسی کرده و تقریبا حرف ناگفته ای در این خصوص باقی نگذاشته اند. از دید دکتر کیارش آرامش؛ شکل گیری و رواج خرافات و شبه علم در حیطه پزشکی، مبتنی بر عوامل سه گانه توهم؛ سوگیری و مغالطه است. توضیحات دقیق و مستدلی که تا کنون پاسخ مستدلی از جانب هواخواهان هومیوپاتی در پی نداشته است.
با توجه به اهمیت موضوع و متنی که پیشتر توسط عرفان کسرایی در علمنا با عنوان هومیوپاتی، علم یا شبه علم؟! منتشر شده بود؛ از جناب آقای دکتر آرامش سوالاتی را در خصوص هومیوپاتی پرسیدیم که در ادامه آن را مشاهده خواهید کرد.
علمنا: آیا ما اصولا روشی به نام طب یا پزشکی هومیوپاتی داریم؟
ضمن تشکر از شما، باید در جواب این سوال عرض کنم که اگر مراد و منظور شما این است که آیا روشی به نام طب هومیوپاتی وجود خارجی دارد یا نه؟ پاسختان به روشنی و بداهت، مثبت است. بله، هومیوپاتی وجود دارد. اما اگر منظورتان این است که هومیوپاتی شاخه ای علمی و معتبر از پزشکی است یا نه؟ در این صورت پاسختان «نه» است. هومیوپاتی وجود دارد اما چیزی جز یک شبه علم نیست. شبه علم به رشته ها و مطالبی اطلاق می شود که ادعا می کنند علمی اند و خودشان را شبیه به علم درمی آورند و می آرایند، اما در واقع علمی و معتبر نیستند. درست مانند طلای بدلی که ظاهراً همان شکل و رنگ طلا را دارد اما اگر به زرگر و زرشناس بدهید، به شما می گوید که این طلا نیست، بلکه فقط ظاهری شبیه به طلا دارد. اما خواص و ارزش طلا را ندارد. شبه علم هم ظاهری شبیه به علم دارد. از واژه های مطنطن و علمی نما استفاده می کند. جمله سازی ها و ادعاهایش شبیه به علم است، اما آدم علم شناس به راحتی تشخیص می دهد که این علم نیست بلکه بدل علم است که به آن می گوییم شبه علم.
فیزیکدان و علم شناس معاصر، پروفسور روبرت پارک، هفت نشانهی هشدار دهنده برای ردیابی شبه علم مطرح کرده است که در این مورد بسیار کمک کنندهاند. جالب این است که هر هفت نشانه را می توان در هومیوپاتی به وضوح مشاهده کرد. این هفت نشانهی خطر از این قرارند:
۱- فرار به رسانه: اصحاب شبه علم، ادعاهای خود را مستقیما به رسانههای گروهی میبرند: صحت و سلامت علم وابسته به آن است که هر کشف تازه، در ابتدا به همتایان عرضه و توسط ایشان نقد شود. وجود ژورنالهایی دارای مرور همتا (Peer (Review دقیقاً برآوردگار همین مقصود است. اصحب شبه علم اما این مرحله را دور میزنند و یافته ها و بافته های خود را مستقیماً به رسانههای عمومی مییرند.
۲- توطئه اندیشی: اصحاب شبه علم ادعا میکنند که نهادهای دارای قدرت و ثروت زیادی پشت علم رسمی قرار دارند و با توطئه و حق کشی مانع از ابراز وجود و ارائهی یافتههای ایشان میشوند. اصحاب هومیوپاتی هم اصرار دارند که پزشکان و داروسازان به دلیل منافعشان توطیه می کنند و مانع از پیشرفت هومیوپاتی می شوند.
۳- تکیه بر همهمه (noise) به جای پیام (signal): شبه علم بر یافتههای اتفاقی که در اندازهگیریهای علمی وجود دارند (و بهترین نمودار آنها در پزشکی، اثر دارونما است) تکیه میکنند و با ترفندهای آماری سعی میکنند که به جای پیام، همهمه را عمده کنند و به تنیجهگیریهای غیرمنطقی برسند. یافتههای علمی ایشان در واقع مبتنی بر تغییرات تصادفی و یافتههای مرزی اتفاقی در مطالعات است.
۴- تکیه بر تکنگاری تجربههای شخصی: نقلِ تجربههای شخصی به صورت تک نگاری ادعاها، راهِ زنده ماندن خرافات در عصر علم تجربی بوده است. از همین روست که میگویند: ” کشف بزرگ علم تجربی، نه واکسن بوده است و نه آنتیبیوتیک، بلکه کارآزمایی تصادفی شدهی دوسوکور بوده است!” در پزشکی مبتنی بر شواهد از “دادهها” (data) استفاده میشود نه از نقل مدعیات فردی (anecdote). شبه علم اما افرادی را میآورد تا جلوی ما بنشینند و بگویند که مدعیات آنها را “شخصاً تجربه کردهاند”. شما هر وقت در نقد هومیوپاتی یا انرژی درمانی یا سنگ درمانی یا …. سخنی بگویید، بلافاصله عده ای نظر می دهند که ما خودمان رفته این و تجربه کرده ایم ودیده ایم که موثر بوده است. همانطور که در مورد هر خرافه دیگری (مانند چشم زدن، فال ورق، کف بینی، جادو و جنبل و …) اگر انکار کنید، بلافاصله عده ای شروع به نقل خاطراتی از این و آن می کنند که خودشان شاهد بوده اند که مثلا شخصی چشم خورده با فالگیری با ورق بازی آینده فردی را پیشگویی کرده است! اما این ها هیچ وقت به یک تجربه علمی خوب طراحی شده تن در نمی دهند و اگر تن بدهند، سربلند بیرون نخواهند آمد.
۵- تکیه بر قدیمی و باستانی بودن ادعا: اهالی شبه علم بر این ادعا تکیه میکنند که صدها و بلکه هزاران سال پیش، باور مورد ادعای ایشان رواج داشته و مورد تایید بزرگانی بوده است و به درست یا غلط از شخصیتهای قدیمی شهیر یا مورد احترام، برای تایید خود نقل قول میآورند. جالب است که سامویل هانمن هم ادعا داشت که اصول هومیوپاتی را در کتاب های پزشکان یونان باستان یافته است.
۶- کار در انزوا: اصحاب شبه علم معمولاً در انزوا کار میکنند، شفافیت را برنمیتابند، و یافتههای خود را نیز معمولاً در جمع خود و همایشها و رسانههای ویژهی خودشان طرح میکنند.
۷- طرح کردن قوانین تازه برای طبیعت: اصحاب شبه علم برای آن که یافتهها و مشاهدات ادعایی خود را توجیه کنند، “قوانین” تازه و بدیعی را برای طبیعت پیشنهاد میکنند. درست مثل دو قانون اصلی هومیوپاتی: اصل تشابه و اصل رقت. هیچکدام از این دو قانون با فهم علمی و متعارف از جهان و طبیعت و بدن انسان سازگار نیست و فقط برای توجیه ادعاهای گزاف هومیوپاتی ابداع شده اند.
علمنا: آیا تا به حال مطالعات آزمایشگاهی مستقل علمی تاثیر داروهای هومیوپاتی در درمان بیماری ها را نشان داده اند؟
پاسخ این پرسش در شماره ۳ و ۴ و ۶ نشانه های شبه علم که در بالا ذکر شد مستتر است. خود اصحاب هومیوپاتی ادعا می کنند که بله! مطالعات علمی تاثیر داروهای هومیوپاتی را نشان داده اند. اما چندین مرور علمی و سامانمند که توسط موسسات و مجلات علمی طراز اول جهان پزشکی انجام شده اند، همه نشان داده اند که آن مطالعات یا از نظر روش شناسی مغشوش بوده اند و یا با تکیه به همهمه به جای پیام سعی کرده اند که موارد اتفاقی و تصادفی را به جای نتایج سامانمند به مخاطب تحویل دهند. به عنوان نمونه از بی شمار تحقیقا معتبری که نشان داده اند داروهای هومیوپاتی فرقی با دارونما (ماده ای مثل آب یا گچ که شبیه به دارو باشد اما هیچ ماده موثره و دارویی در آن نباشد) ندارند، به این نمونه ها اشاره می کنم:
۱- در سال ۲۰۰۱، متاآنالیزی در یکی از معتبرترین ژورنالهای اپیدمیولوژی جهان منتشر شد که به خوبی ضعف روش شناختی کارآزماییهایی را نشان میداد که پیش از آن شواهدی دال بر اثربخشی هومیوپاتی یافته بودند:
Linde, K.; Jonas, WB; Melchart, D; Willich, S (2001), “The methodological quality of randomized controlled trials of homeopathy, herbal medicines and acupuncture”, International Journal of Epidemiology 30 (3): 526–۳۱٫
۲- در سال ۲۰۰۲ مروری بر مرورهای سیستماتیک موجود، یک بار دیگر آشکار کرد که داروهای ادعایی هومیوپاتی از نشان دادن برتری نسبت به دارونما ناتوان بودهاند:
Ernst, E. (2002), “A systematic review of systematic reviews of homeopathy”, British Journal of Clinical Pharmacology 54 (6): 577–۸۲٫
۳- در سال ۲۰۰۵ متاآنالیزی در مجلهی بسیار معتبر لنست منتشر شد که مروری بر ۱۱۰ کارآزمایی با کنترل دارونما و ۱۱۰ کارآزمایی پزشکی تطابق داده شده دربارهی هومیوپاتی بود. نتیجهی این متاآنالیز کافی بود هیچ تردیدی در ذهن کسی که “غرض”ی نداشته باشد، باقی نگذارد در این مورد که اثر داروهای هومیوپاتی هیچ فرق معنی داری با دارونما ندارد:
Shang, Aijing; Huwiler-Müntener, Karin; Nartey, Linda; Jüni, Peter; Dörig, Stephan; Sterne, Jonathan AC; Pewsner, Daniel; Egger, Matthias (2005), “Are the clinical effects of homoeopathy placebo effects? Comparative study of placebo-controlled trials of homoeopathy and allopathy”, The Lancet 366 (9487): 726–۷۳۲٫
۴- در سال ۲۰۰۶ نیز متاآنالیز دیگری پتهی تاثیر ادعایی هومیوپاتی بر سرطان را بر آب انداخت. این همان تاثیریست که یکی از مقالات مورد اشارهی شما سعی کرده بود که در محیط آزمایشگاهی نشان دهد:
Milazzo, S; Russell, N; Ernst, E (2006), “Efficacy of homeopathic therapy in cancer treatment”, European Journal of Cancer 42 (3): 282–۹٫
۵- مرور سیستماتیک دیگری نیز در سال ۲۰۰۷ نشان داد که هومیوپاتی در درمانهای ادعاییاش در طب کودکان، صرفهای از دارونما نمیبرد:
Altunc, U.; Pittler, M. H.; Ernst, E. (2007), “Homeopathy for Childhood and Adolescence Ailments: Systematic Review of Randomized Clinical Trials”, Mayo Clinic Proceedings 82 (1): 69–۷۵
۶- به عنوان آخرین نمونه از بیشمار مرورهای سیستماتیک و متاآنالیزهایی که بر عدم تفاوت میان داروها هومیوپاتی و دارونما – حتی در درمان سوبژکتیوترین علائم و بیماریها – گواهی دادهاند، به سراغ یک مرور سیستماتیکِ کمی اخیرتر میروم. این مرور سیستماتیک نشان داد که کارآزماییهای بالینی موجود در مورد اثرهومیوپاتی بر “بیخوابی” از نشان دادن برتری معنی دار نسبت به دارونما ناتوانند، و نیز نشان داد که کارآزماییهای مورد استناد طرفداران هومیوپاتی در این زمینه تا چه حد از کیفیت علمی و روششناختی ضعیف و آشفتهای رنج میبرند:
Cooper K., Relton C (2010), “Homeopathy for Insomnia: A Systematic Review of Research Evidence”, Sleep Medicine Reviews 14(5): 329-37.
۷- مراجع معتبری چون کتابخانهی کاکرین، خدمات سلامت ملی بریتانیا، و انجمن پزشکی امریکا بیانیههایی را منتشر کردهاند و اعلام کردهاند که شواهد علمی متقاعد کنندهای به نفع استفاده از داروهای هومیوپاتی در پزشکی وجود ندارد.
و البته از این دست، نمونه بسی بیش از این ها وجود دارد.
علمنا: هواداران هومیوپاتی ادعا می کنند داروهای هومیوپاتی اگرویشن دارند؛ یعنی ابتدا سبب تشدید خفیف علامت وی شده سپس منجر به درمان آن علامت می شوند. آیا این مساله از دیدگاه علمی قابل تایید است؟ همچنین طرفداران هومیوپاتی معتقدند اثر داروهای هومیوپاتی در کودکان شیر خوار ، حیوانات و گیاهان هم امتحان شده بنابراین شائبه اینکه تلقین پذیری یا اثر پلاسبو در هومیوپاتی نقش داشته باشد را نمی پذیریند. آیا واقعا تاکنون مطالعات علمی این مساله را تایید کرده اند؟ آیا مطالعه ای انجام شده که اثربخشی هومیوپاتی را بیش از دارونما نشان دهد؟
بله این یک ادعا است اما دریغ از یک استدلال و شاهد معتبر که درستی آن را نشان دهد. این به همان علامت خطر شماره ۷ که در بالا ذکر کردم برمی گردد. آخر چگونه دارویی که حتی یک مولکول از ماده به اصطلاح موثره اولیه در آن یافت نمی شود و آب یا نشانسته یا الکل خالص است، می تواند روی بدن اثر کند و بیماری را تشدید یا تخفیف دهد؟ این آدم را به یاد لباس پادشاه نوشته هانس کریستین اندرسن می اندازد. در واقع علیرغم ادعای خیاطان نابکار، لباسی درکار نبود و پادشاه عریان عریان بود. این جا هم دارویی در کار نیست. این را خودشان هم قبول دارند. یعنی خودشان هم قبول دارند که دارو را آنقدر رقیق می کنند که احتمال وجود یک مولکول از ماده موثره اولیه در آن (تازه اگر اصلا آن ماده را بتوان موثره نامید) به اندازه نجومی پایین است. اما باز هم شروع به داستان سرایی می کنند و می گویند که آن ماده در حافظه آب یا الکل یا … باقی مانده است. حافظه؟ این از کجاست؟ آب چگونه حافظه دارد؟ این ها دیگر بی جواب می ماند. زیرا ماجرا این است که حافظه ای جز در تخیل شاعرانه آقایان درکار نیست و واقعیت این است که پادشاه عریان عریان است.
بگذارید برای روشنتر شدن موضوع، مثال دیگری را، باز هم با استفاده از تحقیقات دکتر پارک، خدمتتان عرض کنم:
Oscillococcinum یک داروی هومیوپاتی است که ادعا می شود که برای درمان انفلوانزا ساخته شده است. اگر به یکی از فروشگاههای آرایشی بهداشتی در آمریکا که داروهای هومیوپاتی را هم عرضه میکنند سری بزنید، Oscillococcinum را در کنار دیگر داروهایی که فروششان به نسخه نیاز ندارد، میبینید. البته داروهای بدون نسخهی دیگری هم برای انفلوانزا وجود دارند اما هیچکدام ادعای درمان این بیماری را ندارند، بلکه تنها میتوانند علائم بیماری را تسکین دهند. و البته عوارض جانبی هم دارند. داروی Oscillococcinum نام اما هم ادعای درمان دارد و هم – بهدرستی- هیچگونه عوارض جانبی – به جز تهی شدن جیب خریدار – ندارد. خریداران بسیاری هنگام جستجوی داروی انفلوانزا در بین قفسههای فروشگاه، این دارو را برمیدارند و بدون توجه به واژهی “هومیوپاتیک” که یا حروف ریز روی جعبه نوشته شده است، آن را خریداری میکنند و به خانه میبرند. بسیاری، حتی اگر این واژه را بخوانند، معنای آن را نمیدانند، فقط به این اعتماد بسنده میکنند که اگر دارویی در آمریکا به فروش میرسد، لابد ایمنی و کارآیی آن به اثبات رسیده است. با کمال تاسف چنین نیست.
کنگره آمریکا؛ استثناهای مشخصی را برای “قانون غذا و دارو” قائل شده است. به طور خاص، سناتور رویال کوپلند (Royal Copelnd) از نیویورک، که پیش از راهیابی به سنا پزشک هومیوپاتی بود، بانی اصلی قانون غذا، دارو و مواد آرایشی بود که در سال ۱۹۳۸ به تصویب رسید. این قانون دربردارندهی این نکته بود که داروهای هومیوپاتی فهرست شده در فارماکوپهی هومیوپاتیک از نظارت ادارهی غذا و دارو یا همان FDA مستثنا میشوند. این استثنا هنوز برقرار است! دلیلی که کوپلند برای این استثنا قائل شدن آورد، روشن و ساده بود: هیچ راهی برای اثبات این وجود ندارد که یک فرآوردهی هومیوپاتی همان چیزی است که ادعایش را دارد!
داروی Oscillococcinum منحصراً در فرانسه و توسط شرکت بویرون (Boiron) تولید میشود. تولید دارو از مادهی اولیهای شروع میشود که از جگر و قلب اردک بربری (Burbary Duck) تهیه میگردد. این که چرا این افتخار نصیب این گونهی اردک وحشی – و نه حیوان دیگری – شده است، بر کسی معلوم نیست.
گام بعدی فرآیند بویرون اما، رقیق کردن عصارهی اردک به شیوهی هومیوپاتیک است. فرآیندی که در انتها حتی یک مولکول از اردک بیچاره را در محلول باقی نمیگذارد!
تمامی داروهایی که بدون نسخه به فروش میرسند، موظفند که محتویات خود را روی بسته اعلام کنند. بویرون ترجیح میدهد که این کار را به زبان لاتین انجام دهد. اگر روی بستهی Oscillococcinum را که از روی قفسهی فروشگاه برداشتهاید بخوانید، این عبارات را میبینید: “anas barbariae hepatis et cordis extractum” یعنی: “عصارهی جگر و قلب اردک بربری”. و برای بیان غلظت آن نوشته شده است: ۲۰۰CK HPUS. احتمالاً تعداد کمی از خریداران دقیقاً میدانند که این نوشته به چه معناست. حرفK به سادگی به این معنا است که این فرآورده رقیق شده است. حرف C حاکی از آن است که غلظت اولیهی محلول ۱در ۱۰۰ بوده است. عدد ۲۰۰ اطلاع میدهد که رقیق سازی یک درصدی ۲۰۰ بار تکرار شده است. حروف HPUS هم نشانگر آنند که این فرآورده رسماً در فارماکوپهی هومیوپاتیک ایالات متحده فهرست شده است. به بیان دیگر، این فرآورده تحت حمایت قانون کوپلند قرار میگیرد و از نظارت FDA مصون و مستثنا است.
بگذارید قدری به اعداد بالا بپردازیم: وقتی شما با غلظت ۱ در ۱۰۰ شروع میکنید، با اولین رقیق کردن یک در صدی به غلظت ۱ در ۱۰۰۰۰ میرسید. وقتی این کار را تکرار میکنید، حاصل کار شما محلولی با غلظت ۱ در ۱۰۰۰۰۰۰ خواهد بود. این کار اما حدی دارد. حدش تا جاییست که حداقل یک مولکول از مادهی اولیه درکل محلول مانده باشد. در مورد Oscillococcinum با تقریباً ۱۲ بار تکرار رقیق سازی به این حد میرسیم. حالا اگر یک بار دیگر رقیقسازی انجام گیرد، احتمال وجود یک مولکول از مادهی موثرهی اولیه در بستهی داروی ما ۱ در ۱۰۰ خواهد بود. در واقع ۹۹% احتمال دارد که حتی یک مولکول از مادهی موثره در بسته وجود نداشته باشد. در مورد Oscillococcinum اما این رقیق سازی نه یک بار بلکه ۱۸۸ بار بعد از رسیدن به حد رقیق سازی تکرار میشود. این رقیق سازی اصلاً معنایی ندارد زیرا دیگر حتی یک مولکول از مادهی اولیه هم در محلول باقی نمانده است تا رقیقتر شود!!
جالب این است که بدانیم که در کل جهان و کیهان قابل مشاهده -شامل ستارگان و کهکشانها- بهتخمین ۱۰ به توان ۸۰ مولکول وجود دارد. یعنی یک و ۸۰ صفر جلوی آن. حالا اگر فرض کنیم که تمام این عالم یک بستهی Oscillococcinum باشد، بعد از رسیدن به حدود رقت ۴۰C به حد رقیقسازی خواهیم رسید. یعنی احتمال این که یک مولکول از مادهی موثره در بستهای به اندازهی کل عالم وجود داشته باشد. در مورد این دارو اما هنوز ۱۶۰ بار رقیق سازی باقی مانده است!
البته کمتر داروی هومیوپاتی ادعای رقت ۲۰۰C را دارد. رقت ۳۰C اما برای غالب داروها یک رقت استاندارد محسوب میشود و این فراتر از حد باقی ماندن یک مولکول در بستهای به بزرگی کرهی خاک است.
به بیان ساده، رقت هومیوپاتیک کاملاً بیمعنا است. حتی یک مولکول از مادهی موثره در این به اصطلاح داروها وجود ندارد.
اگر شما این سوال را پیش روی هومیوپاتها قرار دهید به شما پاسخ میدهند که :
۱- ممکن است که مکانیسم اثر داروهای هومیوپاتی کاملاً شناخته شده نباشد. اما میلیونها نفر در سراسر جهان دیدهاند که اثربخش است. از جمله الیزابت دوم ملکهی بریتانیا که یک هومیوپات شخصی دارد که هر روز کوکتلی از فراوردههای هومیوپاتی را برای او تهیه میکند. البته روشن است که میلیونها نفر در سراسر جهان – که شاید ملکهها یا پادشاهانی هم جزوشان باشند – به خرافات دیگری مانند طالع بینی باور دارند و برخی از ایشان طالع بین اختصاصی هم دارند. اما آیا این به معنای درست بودن و صادق بودن مدعیات طالع بینی و سایر خرافات است؟ واضح است که چنین نیست. باید خاطرنشان کرد که خانوادهی سلطنتی بریتانیا هم وقتی که بیماری جدی باشد – مانند بیماری اخیر همسر ملکه، دوک ادینبورو – به بیمارستانهای طب مدرن مراجعه میکنند.
۲- درست است که مادهی موثره از محلول حذف میشود، اما خاطرهی آن در آب یا الکل باقی میماند و این خاطره دربردارندهی اثر شفا بخش است. البته پاسخی به این پرسش نمیدهند که این خاطره دقیقاً چیست؟ و چگونه ثبت میشود؟ و چگونه بعد از خشک شدن محلول بر روی قرصها هم حفظ میشود؟ و آیا آبی که هر روز مینوشیم و حتما قبلا بارها مواد محلولی را در خود داشته است، آیا خاطرات آنها را با خود دارد؟ چنین خاطراتی چه بر سر ما میآورند؟
۳- داروهای هومیوپاتی گاه شامل غلظتهای غیرهومیوپاتیک از مواد موثرهی طبیعی هستند. با این تفاوت که بر اساس “اصل شباهت” عمل میکنند. البته اگر چنین دارویی با غلظت عادی تجویز کند مشمول طب گیاهی میشود. تاثیر آن هم البته نه بر اساس روایتهای فردی بلکه بر اساس کارآزماییهای بالینی دوسوکور و تصادفی شده باید بررسی شود. اگر ایمنی و اثربخشیشان ثابت شد، دیگر جزئی از طب رایج خواهند بود.
سالانه تنها ۱۵ میلیون دلار صرف خریدن Oscillococcinum در ایالات متحده میشود. احتمالاً فروش این دارو در اروپا از این هم بیشتر است. هر بسته از این فرآوردهی بویرون ۱۲ دلار قیمت دارد. بخشی از این قیمت شامل بهای تضمین این امر است که حتی یک مولکول از مادهی موثره در دارو باقی نمانده است. پس چرا میلیونها نفر در سراسر جهان این دارو را میخرند و بسیاری ادعا میکنند که مصرف آن موثر بوده است؟ اگر شما “اثر دارونما” را بشناسید، به سادگی این پرسش را پاسخ خواهید گفت.
در تبلیغ Oscillococcinum این شعار آمده است: “با پیدایش اولین نشانههای انفلوانزا، اسیلو را مصرف کنید.” اگر کسی با اولین عطسه این دارو را مصرف کند و صبح روز بعد سالم و سرحال از خواب برخیزد، سلامت خود را به این دارو نسبت خواهد داد و به سایرین توصیهاش خواهد کرد. بنابراین اولین دلیل اکثر روایتهای موفقیت این دارو بهسادگی درست نبودن تشخیص است. انفلوانزا در شروع خود با بسیاری دیگر از بیماریهای دستگاه تنفس فوقانی شباهت دارد. مانند یک سرماخوردگی گذرا، یا حساسیت به گردهها، پرزها و هزاران چیز دیگر. حتی انفلوانزای خفیف میتواند به سرعت توسط سیستم ایمنی بدن مرتفع شود.
چگونه میتوان اثر دارو را از اثر دارونما بازشناخت؟ برای این کار، “کارآزمایی بالینی تصادفی شدهی دوسوکور” ابداع شده است. این ابدع بزرگترین کشف پزشکی مدرن بوده است. حتی مهمتر از کشف پنیسیلین و واکسن فلج اطفال.
در سال ۱۷۸۱، پزشک جوان و ایدهآلیست آلمانی، نامش ساموئل هانمن (Samuel Hahnemann) از پزشکی زمان خود سخت ناامید شده بود. او کاملاً حق داشت. پزشکی زمان او – که ما امروزه آن را تحت عنوان طب سنتی یا مزاجی میشناسیم – با دادن داروهای سمی و اثبات نشده و عملیاتی مانند زالو اندازی و خونگیری و وادار کردن بیمار به تهوع یا دادن پرهیزهای سفت و سخت، تنها درمان بیماران را به تعویق میانداخت. البته بسیاری از بیماران به طور طبیعی و به واسطهی سازوکارهای طبیعی بدن خوب میشدند و تمامی اعتبار این خوب شدن به پزشکان تخصیص مییافت. این اما چیزی نبود که پزشک آلمانی جوان را فریب دهد. او به خوبی میدید که غالب داروها و درمانهایش نه تنها مفید نیستند بلکه در نهایت ضرر زیادی هم به بیماران وارد میکنند. هنوز صدسالی تا ابداع کارآزمایی بالینی دوسوکور زمان باقی مانده بود.
تنها یک سال بعد از فارغالتحصیلی ازمدرسهی پزشکی، هانمن که به تازگی ازدواج هم کرده بود، طبابت را کنار گذاشت. او طبابت زمان خود را این گونه توصیف کرد: “درمان وضعیتهای پاتولوژیک ناشناخته با داروهای ناشناخته.” آفرین بر هانمن! این توصیف او بسیار دقیق بود. او حتی طبابت زمان خود را “جنایت” نامید. اما هانمن به هر حال میبایست زندگی خانوادهی رو به گسترش خود (او در نهایت صاحب ۱۱ فرزند شد) را تامین کند. از همین رو از استعداد شگرفی که در زبان داشت (او به ۱۰ زبان مسلط بود) استفاده کرد و شغل ترجمهی متون پزشکی را برای خود برگزید.
در یکی از متونی که هانمن ترجمه کرد، توصیف شده بود که مالاریا با کینین (cinchona bark] quinine]) درمان میشود. او کینین را بر روی خود آزمایش کرد و علائمی شبیه به علائم مالاریا را در خود مشاهده نمود. این نقطهی عطفی در زندگی او بود. بر اساس همین تجربهی منفرد شخصی او “قانون مشابهها” (Law of Similars) را اعلام کرد: “مشابه، مشابه را درمان میکند” (simila, similabus, curantor). بنابراین اصل، مادهای که علائم خاصی را ایجاد میکند، قادر به درمانی بیماریای است که همان علائم را دارد. این ایده البته قبل از آن هم در متون قدیمی یونانی در در جادوگریهایی که از اشیاء مشابه استفاده میکردند (imitative magic) نوعی از جادوگری که قصد دارد جهان بیرونی را با مداخله بر ماکت های کوچکی از ان کنترل کند. برای مثال، عروسک کوچکی از دشمن را میسازند و با وارد کردن آسیب به آن سعی میکنند تا به دشمن واقعی آسیب بزنند. این نوع از جادوگری در مینا قبایل بدوی رواجی تمام داشته است.) عنوان شده بود. شاید هانمن در ترجمههایش به آن مطالب برخورد کرده بود. هانمن با این ایده به حرفهی پزشکی بازگشت.
هانمن گسترهی وسیعی از مواد طبیعی را که علائم بیماریها را اینجاد میکردند بر روی بیماران خود آزمایش کرد. او به یک مشکل برخورد: بسیاری از این مواد عوارض جانبی سخت و ناراحت کنندهای را به مصرف کنندگان خود تحمیل میکردند. در واقع هانمن متوجه شد که دارد همان کاری را انجام میدهد که پزشکی آن زمان انجام میداد و او پیش از آن محکومش کرده بود.
راه حلی به ذهن هانمن رسید: او شروع به رقیقتر کردن داروهایش کرد و به این نتیجه رسید که هر چه دارو را رقیقتر میکند، بیمار زودتر خوب میشود. اگر من و شما چنین پدیدهای را مشاهده کنیمف چه نتیجهای میگیریم؟ پاسخ ساده است: دارو دارد بیمار را از بهبودی بازمیدارد. شاید به همین دلیل است که من و شما هیچوقت اصلی انقلابی را در پزشکی کشف نمیکنیم. هانمن اما بر اساس این مشاهده به دومین قانون اصلی خود رسید: “قانون رقیقها” (Law of Infinitesimals) که میگوید: هرچه دارو رقیقترباشد، موثرتر است(reduction ad absurdum).
هانمن در کتب خود به نام “ارغنون هنر پزشکی” (Organon of the Medical Art) تاثیر داروهای بسیار رقیق خود را به “انرژی دارویی” (Medicinal Energy) که غیرمادی است، نسبت میدهد. او مینویسد که همانطور که آبله و سرخک از کودکی به کودیک دیگر مناقل میشود بدون آن که هیچ چیز مادی بینشان رد و بدل شود، اثر درمانی هم به بیمار بدون انتقال ماده، منتقل میشود. این همان ویتالیسم (Vitalisn) است که باور رایجی در آن زمان بود و نوعی جوهر غیرمادی را به موجودات زنده و مواد آلی نسبت میداد. این باور با کشف میکروبها و سنتز مواد آلی در آزمایشگاه به کلی منسوخ شد.
از دیگر سو، همزنان با هانمن، فیزیکدانی ایتالیایی به نام آمادئو آووگادرو (Amedeo Avogadro) زندگی میکرد. او در سال ۱۸۱۱، یعنی یک سال بعد از انتشار کتاب ارغنون هانمن نشان داد که در هر یک مول از هر ماده، باید تعداد مشخص و ثابتی از مولکولهای ان ماده وجود داشته باشد. این تعدار را ما امروزه با نام “عدد آووگادرو” میشناسیم. اما نه هانمن و نه حتی خود آووگادرو از عدد آووگادرو اطلاعی نداشتند. مقدار دقیق این عدد را پنجاه سال بعد، یوهان لوشمیت (Johann Loschmidt) فیزیکدان آلمانی کشف کرد. امروزه این عدد را در آلمان با نام عدد لوشمیت میشناسند. شاید هم حق با آلمانیها باشد. بنابراین هانمن بدون اطلاع از عدد آووگادرو که حد رقت را معلوم میکند، به رقیق کردن مکرر محلولهای خود ادامه میداد، تا مدتها بعد از زمانی که دیگر حتی یک مولکول هم از مادهی موثره در آنها باقی نمانده بود.
خوشبختانه قانون رقیقها قانون مشابهها را خنثی میکند. وگرنه مشکلات زیادی پیش میآمد. برای مثال، میدانید درمان هانمن برای بثورات قنداق شیرخواران چیست؟ عصارهی گزنه (Poison Ivy). زیرا گزنه باعث ایجاد بثورات در پوست میشود. حالا ببینید که اگر قانون رقتها نبود، چه بر سر شیرخواران میآمد؟ خوشبختانه ذرهای از گزنه در محلول نهایی وجود ندارد. پای کودکان اگر خشک و تمیز نگاه داشته شود، خودبه خود خوب میشود وموفقیت دیگری برای هومیوپاتی به ثبت میرسد.
هومیوپاتی در زمان خود یک اثر مثبت بزرگ داشت: با دادن محلولهای بیاثر به جای داروهای طب آن زمان، مانع از آن میشد که بیماران توسط پزشکان خود مسموم یا زخمی شوند. در نتیجه بیماران با کمک فرآیندهای دفاعی بدن خودشان زودتر و راحتتر بهبود پیدا میکردند. در آن زمان تعداد پزشکان تحصیلکرده در اروپا و آمریکا بسیار اندک بود. بسیاری از پزشکان شاغل به طبابت، تنها آموزشی که دیده بودند، مدتی کار تحت نظر پزشکی دیگر بود. خرافات و درمانهای مندرآوردی رواجی تمام داشت. خیلی از مردم بر این باور بودند که رموز شفا و بهبود نزد شمنهای قبائل بدوی بوده است و درمانهای منسوب به آنها را به کار میبستند. در چنین شرایطی، اولین هومیوپاتهایی که به آمریکا مهاجرت کردند، زمینه را برای کار خود بسیار مناسب دیدند. اولین کالج و بیمارستان هومیوپاتی در فیلادلفیا تاسیس شدند و خیلی زود به سرتاسر کشور گسترش یافتند. در انتهای قرن نوزدهم به نظر میرسید که هومیوپاتی تبدیل به روش غالب پزشکی در آمریکا خواهد شد. اما پیشرفتهای علمی و سربرآوردن پزشکی مدرن، خیلی زود صحنه را به کلی تغییر داد.
تئوریهای بیبنیاد مانند ویتالیسم به کنار گذاشته شدند و پزشکی مبتنی بر علم تجربی، خصوصاً بعد از ارائهی تئوری میکروبی بیماریها از سوی پاستور و کخ، به سرعت پیشرفت کرد. در آمریکا، گزارش فلکسنر (Flexner report) منجر به تحولی اساسی در آموزش پزشکی شد. از جمله این که مدارس متفرقهی پزشکی در سراسر کشور برچیده شدند. کالجهای هومیوپاتی در میان آنها بودند.
هنوز بیمارستانی به نام ساموئل هانمن در فیلادلفیا وجود دارد که زمان تاسیس آن به دههی ۱۹۳۰ بازمیگردد. اما این نام تنها اشارهایست به قدرتی که هومیوپاتی در زمانی داشته است. سالهاست که اثری از هومیوپاتی در بیمارستان ساموئل هانمن وجود ندارد.
علمنا: و به عنوان سوال پایانی، اگر هومیوپاتی یک روش شبه علمی است چرا به عنوان دخالت شبه علم و خرافات در حوزه سلامت؛ ممنوع و غیرقانونی نمی شود؟
اگر منظورتان سخن گفتن و دفاع از هومیوپاتی است، نباید هم ممنوع شود. جواب شبه علم، ممنوع کردن و داغ و درفش نیست، بلکه روشنگری و اطلاع رسانی علمی است. اما اگر منظور فریب دادن بیماران با عنوان دکتر و … است، آن وقت موضوع فرق می کند. کسی که با عنوان دکتر طبابت می کند، باید به اصول و روش های معتبرعلمی که در دانشکده پزشکی فراگرفته است وفادار بماند. اگر عنوان دکتر را بر خود بگذارد اما شبه علم و خرافات را تجویز کند، آن وقت بیماران را به این اشتباه می اندازد که لابد این ها مورد تایید علم روز و دانشکده هایی هستند که به این فرد مدرک دکتری داده اند. و این البته نادرست و بلکه فریبکاری و شیادی است. بنابراین به نظر من همانطور که در برخی از نقاط دنیا چنین رسم است، پزشکانی که عنوان دکتر دارند، باید بر طبق اصول علمی و معتبر طبابت کنند و اگر جز این کنند، نظام پزشکی وظیفه دارد که جلویشان را بگیرد و از سلامت بیماران و شرافت حرفه پزشکی دفاع کند.
اما اگر عده ای عنوان دکتر را کنار بگذارند و رسما اعلام کنند که روشی سوا و جدای پزشکی علمی را عرضه می کنند، مثلا انرژی درمانی یا سنگ درمانی یا ورد درمانی و…، آن وقت دیگر این مسئولیت بیماران است که خودشان را به این خرافات و اشتباه علوم مبتلا نکنند و مانند غریق به هر رسیمان پاره ای متشبث نشوند. البته اهل رسانه نیز باید چیزی از روشنگری کم نگذارند.
منبع:http://elmna.com/
مقالات مرتبط با موضوع:
شناخت علم از شبه علم
طب مکمل، شبه علمی است با نامگذاری نادرست
پنج نمونه از شبه علم (علم نما)
هومیوپاتی نمونه ای از یک شبه علم (علم نما)
-------------------------------------------------
معرفی کتاب من
لیست وبلاگ های رسمی من
ویدیوها در آپارات