طب سنتی، دست‌آویز اهالی شبه‌علم

طب سنتی، دست‌آویز اهالی شبه‌علم

یادداشتی از دکتر کیارش آرامش متخصص پزشکی اجتماعی

برخی از اهالی شبه‌علم از نام "طب سنتی" یک سوء استفاده‌ی رندانه می‌کنند:
طوری جلوه می‌دهند که انگار دو نوع طب وجود دارد: طب مدرن و طب سنتی. و گویی که هر کدام از این دو نوع طب، مبانی و اصول و نظریه‌ها و روش‌های خود را دارند و برخی بیماری‌ها را این بهتر درمان می‌کند و برخی دیگر را آن!
این ادعا به کلی نادرست است. واقعیت این است که تنها یک طب و پزشکی معتبر وجود دارد که به کار بستن آن از نظر اخلاقی روا و مجاز است: طب مبتنی بر شواهد (Evidence-based Medicine) که البته محصول دوران مدرن است.


بگذارید چند مثال بزنم:
• آیا می‌توان دو جور "جغرافی" را تصور کرد؟ جغرافی مدرن (یعنی همین نقشه‌ها و دانشی که محصول ماهواره‌ها و GPS و خلاصه علم و فن‌آوری جدید است) و جغرافی سنتی (یعنی جغرافی مبتنی بر نقشه‌های قدیمی که در موزه‌ها موجودند). آیا کسی می‌تواند در کنار دانشکده‌ی جغرافی مدرن، یک دانشکده‌ی جغرافی سنتی تاسیس کند و در آن به جای فن‌آوری جدید از نقشه‌ها و کتاب‌های جغرافی سنتی استفاده کند و آدم‍ها – و ماشین‌ها و شرکت‌های هواپیمایی و کشتیرانی - هم اختیار داشته باشند که برای انتخاب مسیر خود یکی از دو روش فوق را انتخاب کنند؟
• آیا می‌توان دو جور ستاره شناسی تصور کرد و دو جور دانشکده تاسیس کرد که در یکی علم ستاره‌شناسی مدرن درس داده شود و در دیگری گفته شود که زمین صاف است و روی شاخ گاو است و گاو روی ماهی است و بالای سر ما هم هفت طبقه آسمان است و ....؟ و آن‌وقت به صنایع فضاپیمایی گفت که می‌توانید در محاسبات خود از علم ستاره‌شناسی سنتی استفاده کنید که دانشمندان بزرگی چون بطلمیوس آن را پدید آورده‌اند.

• آیا می‌توان دو جور شیمی تصور کرد؟ شیمی مدرن و شیمی سنتی که عالم را متشکل از چهار عنصر غیر قابل تجزیه‌ی باد و خاک و آب و آتش می‌داند؟ و عده‌ای را به دانشکده‌ی شیمی سنتی فرستاد تا محصولاتی را بر اساس علم کیمیای سنتی تهیه کنند؟

در تمامی فرض‌های فوق، خواننده‌ی دانا با لبخند خواهد گفت که نه! ما یک علم معتبر و به روز داریم. شیمی و ستاره‌شناسی و جغرافیای سنتی، تنها به "تاریخ علم" تعلق دارند.
حالا اجازه بدهید یک سوال بپرسم: آیا جغرافی/ستاره‌شناسی/شیمی سنتی یکسره نادرست بود و هیچ فایده‎ای نداشت؟
پاسخ منفی است. آن علوم بخش‌های درستی هم داشتند که علم مدرن آن‌ها را پذیرفته و در خود جای داده است. البته آن علوم در زمان خود فایده‌هایی هم داشتند. راه و چاه را نشان می‌دادند و حتی خسوف و کسوف را پیش‌بینی می‌کردند. اما هرگز با فایده‌ها و دقت و صحت علم مدرن قابل مقایسه نیستند.
همین معنا در مورد پزشکی هم صادق است. ما یک پزشکی معتبر داریم و تنها همین پزشکی است که اخلاقاً حق استفاده و تجویز آن را داریم: پزشکی مبتنی بر شواهد. آن چه که تحت عنوان طب سنتی خوانده می‌شود بخشی از تاریخ پزشکی است که البته در زمان خود جالب توجه بوده است و برخی از بیماران را درمان می‌کرده است و البته سرشار از تئوری‌های نادرست و خنده دار هم بوده است. مثلاً فیزیولوژی و آناتومی سرشار از اشکالی که گردش خون را هنوز کشف نکرده است و رگ‌ها را جای عبور هوا می‌داند و قلب را سه بطنه و جگر را محل بخشی از عواطف و مغز را جای خنک شدن خون به شمار می‌آورد. نیز تئوری مزاجی که بر شیمی چهارعنصری مبتنی است و همانند همان شیمی و همانند هیات بطلمیوسی سال‌هاست که منسوخ شده و به تاریخ طب پیوسته است.


البته برخی از داروها و روش‌های درمانی سنتی را می‌توان از محک آزمون گذراند و وارد طب مدرن کرد. اما در این صورت دیگر جزئی از طب مدرن به حساب خواهند آمد.
درست است که همچنان برخی با مراجعه به طب سنتی به درست – یا غالبا به غلط و در اثر تلقین یا اثر دارونما یا سیر طبیعی بهبود بیماری – احساس می‌کنند که حالشان بهتر شده است. اما این هرگز با دستاوردهای طب مدرن که –به جای روایت های شخصی و تاثیر پذیر - مبتنی بر تجربه‌ی روشمند و علمی است، قابل مقایسه نیست. بنابراین قائل بودن به دوگانه‌ی پزشکی مدرن/سنتی یک خطای جدی است.
ما یک علم پزشکی داریم که معتبر است و اخلاقا باید برای بیماران مورد استفاده قرار دهیم و البته در کنارش، تاریخ علم را داریم که قابل مطالعه است– ولی نه لزوما قابل کاربرد- اما برخی از اجزای آن هنور معتبرند به همین علت وارد طب مدرن شده‌اند.
و همینطور انواع "شبه علم" را داریم که سعی می‌کنند با تظاهر به علم بودن، مردم و بیماران را به سوی خود جذب کنند. این شبه علم ها به علت مبتنی بودن بر مبانی نظری نادرست و استفاده از روش‌های گاه خطرناک و غالبا بی‌فایده، منسوخ‌اند و استفاده از آن‌ها برای بیماران یا دلالت بیماران به سوی استفاده از آن‌ها غیراخلاقی است.

دکتر کیارش آرامش
متخصص پزشکی اجتماعی

منبع:http://pezeshkangil.com/

مقاله مرتبط با موضوع:

شناخت علم از شبه علم

توصیف شبه علم

طب مکمل، شبه علمی است با نامگذاری نادرست

پنج نمونه از شبه علم (علم نما) 
هومیوپاتی نمونه ای از یک شبه علم (علم نما) 

--------------------------------------

 معرفی کتاب من

لیست وبلاگ های رسمی من

ویدیوها در آپارات

طب مکمل، شبه علمی است با نامگذاری نادرست

 

مدافعان طب مکمل تا کنون هيچگونه شواهد علمي قابل قبولي ارايه نکرده‌اند

طب مکمل، شبه علمي با نام‌گذاري نادرست


دکتر عليرضا استقامتي

دانشيار گروه داخلي دانشگاه علوم‌پزشکي تهران

 

نام‌گذاري اشتباه برای طب مکمل

طبقه‌بندي رشته‌هايي چون طب سوزني، هوميوپاتي و ... در گروهي به نام طب مکمل، از نظر من اساسا اشتباه است. چون اين رشته‌ها و شاخه‌ها نه مکمل طب هستند و نه جايگزين طب که بخواهيم آنها را طب مکمل يا طب جايگزين بناميم. اين ادعاهايي که مي‌شود از اساس اشتباه هستند. روش‌هايي که در نشان دادن شواهد علمي براي تاثير خود عاجز هستند، چگونه مي‌خواهند جايگزين رشته‌اي ديگر شوند؟ اين شاخه‌ها مي‌خواهند جايگزين چه مواردي شوند؟

 

آيا اين رشته‌ها مي‌خواهند جايگزين عمل جراحي آپانديس شوند يا جايگزين عمل جراحي قلب؟ طب کلاسيک، گستردگي وسيعي دارد و بيماري‌هاي بسيار زيادي را درمان مي‌کند. پس روشي که خود را جايگزين آن معرفي مي‌کند بايد بتواند براي همه اين بيماري‌ها درمان جايگزين داشته باشد و براي عمل جراحي قلب و ... هم‌ درمان جايگزين داشته باشد. به عقيده من از اساس اين نام‌گذاري‌ها نادرست و غيرعلمي است.

نبود شواهد مستند

راهکارهاي طب مکمل يا طب جايگزين، زماني مي‌توانند در درمان بيماران مورد استفاده قرار بگيرند که بتوانند همانند راهکارهاي طب کلاسيک بر مبناي شواهد مستدل علمي (اصطلاحا مبتني بر شواهد) کارايي و اثربخشي خود را نشان دهند. تک‌تک اين شاخه‌ها بايد نشان دهند که اثربخشي آنها از «اثر دارونما» بيشتر است. از بين بيش از 100 شاخه‌اي که در زير گروه طب مکمل يا طب جايگزين قرار مي‌گيرند، رشته‌هايي چون طب سوزني، هوميوپاتي و انرژي درماني استفاده‌هاي بيشتري دارند. به عنوان مثال در رشته طب سوزني تنها براي 5-4 بيماري شواهد مستدل مبني بر کارايي روش‌هاي درماني طب سوزني داريم و در مورد بقيه موارد شواهدي مبني بر ميزان اثربخشي اين روش‌ها در قياس با دارونما نداريم. اما متاسفانه وقتي به ليست WHO نگاه مي‌کنيم، مشاهده مي‌کنيم که عنوان شده که طب سوزني براي حدود 40 بيماري موثر است. علت اين تفاوت فاحش بين علم و آمار WHO در واقع مسايل سياسي مرتبط با کشور چين است. از آ‌نجا که کشور چين يک عضو دايم شوراي امنيت است، WHO زياد با آنها در اين زمينه وارد چالش نمي‌شود. ضمن ‌آنکه چين کشور فوق‌العاده پرجمعيتي است و تامين داروهاي آن کشور، هزينه‌هاي زيادي را دربردارد.

نبود گروه کنترل مناسب

اصولا در مورد طب سوزني استفاده از گروه کنترل يا دارونما، کار بسيار مشکلي است، چون چگونه مي‌شود ادعا کرد که به يک سمت سوزن زده‌ايم و در جاي ديگر سوزني نزده‌ايم. مورد ديگر در مورد مباحثي است که در طب سوزني تحت عناويني چون يين، يانگ و چاکراها مطرح مي‌شود. در عصري که با MRI کارکردي مي‌شود عملکرد سلول‌هاي مغزي را نشان داد و در حد سلول‌ و مولکول بدن انسان را تجزيه و تحليل کرد، چرا مدعيان اين رشته‌ها نمي‌آيند و به عنوان مثال جايگاه چاکراها و مسايلي مانند آن را مشخص کنند.

شبه علم به جاي علم

مجموع اين داده‌ها ما را به اين نتيجه مي‌رساند که اين رشته‌ها از اساس شبه علم هستند و علم نيستند. بيان داشتن نکات مبهم و فرار از آنکه آنها را در قالب علم موجود به اثبات برسانند، همه مويد آن هستند که اين شاخه‌ها علم نيستند و شبه علم هستند.

مسلم است که هر گاه بتوانند کارايي اين روش‌ها و فيزيوپاتولوژي آنها را با استفاده از روش‌هاي نوين علمي به اثبات برسانند، همگان آنها را به عنوان يک بحث علمي قبول خواهند کرد. مثال ديگر در اين زمينه در مورد هوميوپاتي است. در هوميوپاتي مي‌گويند يک محلول را آن‌قدر رقيق مي‌کنيم تا غلظت يک ماده در آ‌ن به يک در ميليارد برسد. وقتي اين رقت از عدد آواگادرو کمتر شد، چگونه مي‌تواند موثر باشد؟ مدعيان اين رشته بيان مي‌دارند که آب خاطره‌اي دارد که وقتي ماده‌اي در آن حل مي‌شود، اين خاطره در آن بر جاي مي‌ماند. چگونه مي‌شود خاطره آب را با علم بررسي کرد؟

اتلاف وقت بيماران

يکي از مهم‌ترين ضررهايي که اين رشته‌ها براي طب نوين و سلامت بيماران به همراه دارند، اتلاف وقت است. در اين روش‌ها با استفاده از روش‌هاي غيرعلمي وقت بيماران را تلف مي‌کنند و زماني که بيماري به مرحله پيشرفته رسيد و ديگر نمي‌شود براي درمان آن کاري کرد، بيمار به پزشک ارجاع مي‌شود. به عنوان مثال به بيماران گفته مي‌شود که گواتر را با انرژي درماني خوب مي‌کنند. همه مي‌دانند که تلقين و اثر دارونما هميشه موثر بوده است. پس مدعيان اين‌گونه کارها بايد ثابت کنند که اثر کار آ‌نها وراي اثر دارونما است.

ضررهاي ملي طب مکمل

در کشور ما تعداد افرادي که سطح سواد کمي دارند و اطلاعاتشان در مورد سلامت کم است، زياد است. از سوي ديگر نظارت مناسبي بر بازار سلامت و شيوه‌هاي ارايه خدمات سلامت وجود ندارد. در چنين شرايطي اگر فضاي کار براي شاخه‌هاي طب مکمل فراهم شود، خطر سوءاستفاده عده‌اي سودجو همواره مطرح خواهد بود. پس باز گذاشتن فضا براي بازي کردن با سلامت مردم مي‌تواند خطرات زيادي در پي داشته باشد. در حالي که پزشکان براي کوچک‌ترين خطاهايشان بايد به نظام پزشکي و ... پاسخگو باشند، مدعيان طب مکمل کجا در قبال کارهايشان پاسخگو هستند؟ راه‌هاي جلوگيري از خطاهاي اينان چيست؟ روشي که از اساس غيرعلمي است، اگر باعث مرگ يک انسان شود چگونه مي‌توان ارايه‌کننده آن را به پاسخگويي وادار کرد؟

تمرکز بر بيماري‌هاي لاعلاج

اصولا طب مکمل بر بيماري‌هاي کمتر شناخته شده و صعب‌العلاج تمرکز مي‌کند. به همين لحاظ بيماري که از مطب پزشکي به مطب ديگر مي‌رود، به دنبال نقطه اميدي است. در اين شرايط بيمار و خانواده وي به هر حرف اميدوارکننده‌اي (هر چند که غيرعلمي هم باشد)اطمينان مي‌کنند.

 

وقت گذاشتن براي بيمار

ايراد ديگري که باعث رونق گرفتن کار مدعيان طب مکمل شده، ضعف پزشکان در برخورد با بيماران است. پزشکان کمتر بيماران را راهنمايي مي‌کنند يا به سوالات آنان گوش مي‌دهند. پزشک بيمار خود را راضي نمي‌کند و بيمار از پزشک خود قانع نمي‌شود. لذا بيمار دنبال فردي مي‌گردد که هم گوش شنوايي براي صحبت‌هاي وي داشته و هم به سوالات وي پاسخي بدهد. ثابت شده که وقت گذاشتن براي مصاحبه با بيمار، اثر دارونما داشته و وقتي که در طب مکمل اين وقت براي بيمار تخصيص داده مي‌شود، اين اثرات نمود پيدا مي‌کنند.


عدم شفافيت

در طب کلاسيک، اکثر موارد شفاف بيان مي‌شود. تمام شواهدي که براي هر درماني وجود دارد در کتب علمي نگاشته شده است. اثرات و عوارض تمام داروها در مجلات علمي موجود است و اکثر آنها در قالب يک بروشور در اختيار بيمار قرار مي‌گيرد. اما آيا در طب مکمل هم اين مسايل شفاف است؟ آيا منبع داروها و عوارض داروهايي که در هوميوپاتي مصرف مي‌شوند به اطلاع بيماران رسانده مي‌شود؟

 

هر گياهي بي‌عارضه نيست

درمان با داروهاي گياهي يک امر پذيرفته شده است. بسياري از داروهايي که در طب استفاده مي‌شوند، منشأ گياهي دارند و کسي با استفاده از گياهان در درمان بيماران مشکلي ندارد.

اما آيا همه گياهان اثر درماني دارند؟ بسياري از گياهان اثرات سمي دارند؛ آيا صرف اينکه يک ماده‌اي گياهي است، دليل بر اين است که آن ماده عارضه جانبي ندارد؟ از طرف ديگر دوز مصرفي استفاده از داروهاي گياهي، عوارض جانبي آن و تداخلات آنها، کجا و چگونه مشخص شده و به اثبات رسيده است؟ آيا نبايد پيش از تجويز اين گياهان اثرات آنها را روي حيوانات بسنجيم؟ طي کردن مراحل اثبات کارايي علمي يک دارو نبايد در اين داروها به اجرا درآيد؟

 

سوءاستفاده از مقدسات

برخي اوقات مطالبي عنوان مي‌شود که احساس مي‌شود قصد سوءاستفاده از مقدسات در آن وجود دارد. به عنوان مثال مطرح مي‌کنند که پيامبر(ص) هم با انرژي‌درماني بيماران را درمان مي‌کرده‌اند. من به شدت هشدار مي‌دهم که مواظب باشيم اين موارد وارد اين حوزه نشود. مانند آن است که بگوييم نماز، ورزش است يا روزه براي سلامتي است. اين موارد، موارد عبادي هستند و نبايد آنها را با اين مسايل مخلوط کنيم.

جمع‌بندي

به نظر من نبايد به اين شاخه‌ها تا زماني که کارايي آنان ثابت نشده، توسط وزارت بهداشت و درمان مجوز کار داده شود. متاسفانه امر نظارت بر عملکرد فعالان حوزه طب مکمل بسيار ضعيف است. ادعاهاي پرزرق و برق و بدون مدرک مبني بر افزايش قد يا کاهش وزن با کمک طب مکمل روز به روز بر سردرگمي مردم مي‌افزايد. اگر اين رشته‌ها بخواهند فعاليت رسمي داشته باشند، بايد فقط در مورد مواردي که کارايي اثبات شده دارند وارد عمل شوند و اين موارد را نيز بايد به طور شفاف به اطلاع بيماران برسانند.

کمبود بودجه براي تامين داروهاي مورد نياز مردم يا بي‌کاري بسياري از پزشکان عمومي نبايد دلايلي براي اجازه دادن به فعاليت روش‌هاي غيراستاندارد و غيرعلمي مردم باشند.توجه کنيد که اطلاعات ما در مورد بسياري از بيماري‌ها ناقص است. به عنوان مثال همه سرطان‌ها مثل هم نيستند. اگر فردي که به توموري مبتلا است که رشد کندي دارد و به يکي از شاخه‌هاي طب مکمل مراجعه کند و سال‌ها زندگي کند بايد بگوييم که وي از اين رشته سود برده يا آنکه ماهيت بيماري وي اين گونه بوده است؟

بنابراين اين شاخه‌ها علم نيستند و شبه علم هستند. بايد مباني علمي آنها مشخص شوند. از آنجا که ادعا مي‌کنند طب هستند، بايد براساس زبان علمي روز کارايي خود را به اثبات برسانند. بايد شفاف و تحت نظارت باشند و بايد فقط در مورد مواردي که شواهد اثبات شده دارند به درمان بيماران بپردازند. بايد در مورد عارضه‌هايي که ايجاد مي‌کنند پاسخگو باشند و تعرفه‌هاي آنان نيز مشخص و قانون‌مند باشند.

منبع:سلامت ایران

مقاله مرتبط با موضوع:

شناخت علم از شبه علم

توصیف شبه علم

پنج نمونه از شبه علم (علم نما) 
هومیوپاتی نمونه ای از یک شبه علم (علم نما) 

موضوعات فیزیوتراپی شامل:

مقالات فیزیوتراپی 

مقالات استخوان شناسی

مقالات آناتومی اندام فوقانی

مقالات آناتومی اندام تحتانی

مقالات آناتومی ستون فقرات

مقالات حرکت شناسی (کینزیولوژی)

مقالات سیستم عضلانی-اسکلتی، بیماری ها و اختلالات مربوطه

مقالات شکستگی استخوانها و جراحی های ارتوپدی

مقالات روماتولوژی (شامل اصطلاحات،اختلالات و بیماریهای روماتیسمی و روماتیسم خارج مفصلی)

مقاله های دستگاه عصبی مرکزی و محیطی (cns & pns)

مقالات سیستم عصبی، بیماریها و اختلالات مربوطه

مقالات سیستم تنفسی، بیماریها و اختلالات مربوطه

مقاله های سیستم حسی، درد و موضوعات آن

مقالات سیستم عروقی، بیماریها و اختلالات مربوطه

مروری بر آناتومی سیستم عصبی، عضلانی و اسکلتی ازطریق تصاویر 

 

اخبار کنگره ها و سمینارهای فیزیوتراپی 

مهمترین اخبار دکترای حرفه ای فیزیوتراپی

 

مطالب و موضوعات متفرقه (مقالاتی درباره فشار خون، دیابت، بیوفیزیک، رادیولوژی،فیزیولوژی و تست خون، برخی از بیماری ها و...)

مقالات ورزش و تغذیه (شامل موضوعات تحرک و فعالیت بدنی،تغذیه صحیح،چاقی،اضافه وزن،کنترل وزن و غیروه)

مقالات قلب و عروق (شامل مفاهیم، اختلالات و مقاله های آموزشی)

مقالات رادیولوژی